عشق را آموختم سکوت را معنا کردم زندگی را تجزیه کردم نفس روزگارم کجایی که بیینی دیگر نفست زنده نیست و دارد دار فانی را به گردن می اندازد. کجایی نفسسسسسسسسسسسسسس من دگر دیر آمده ای ولی نگاهی به من بینداز
حالا كه هستم كجا هستي هر روز منتظرم زنگ بزني ولي خبري ازت نيست كجاي بيا منتظرم ديگه دارم مطمنا ميشم كي ديگه جاي منو گرفته اگه ازم خسته شدي بگو برم ميرم ولي ديگه دنبال من نيا چون ديگه مردم